دست‌نوشته‌هایی پیرامون ادبیات، سینما و سیاست از خشایار مصطفوی
درباره‌ِ‌ی من About me:

"بوی هوای بعد برف" شعری از سارا کیرش ترجمه‌ی خشایار مصطفوی



بوی هوای بعد برف

شعری از سارا کیرش ترجمه‌ی خشایار مصطفوی























بوی هوای بعد برف،

 محبوب‌ام، ای گیسو بلند‌، آه ای زمستان،

 زمستان با سورتمه‌ای که سگ‌های تندپا آن را می‌کشند از راه می‌رسد و ما را پشت در، تنگ به آغوش خویش می‌کشد.

دانه‌های یخ روی پنجره می‌پراکنند و زغال‌ها در التهاب اجاق خانه می‌گدازند.

و تو،

 زیباتر از سفیدی برف،

 سرت را روی زانوان‌ام می‌گذاری

من می‌گویم

سورتمه! دیگر اینجا نماند، رفت.

و برف

 به میانه‌ی ما، به میانه‌ِ‌ی قلب‌هامان می‌بارد

اما همچنان آتشی سوسو می‌زند

در حیاط،‌ روی خاکستردان، توکایی تکرارکنان نجوا می‌کند: آه ای دلدار‌ام.

 سارا کیرش 1976 -  برلین شرقی

مترجم خشایار مصطفوی  2015

Sara Kirsch

 

Die Luft riecht schon nach Schnee


Die Luft riecht schon nach Schnee,

 mein Geliebter Trägt langes Haar,

ach der Winter, der Winter,

der uns Eng zusammenwirft steht vor der Tür,

 kommt Mit dem Windhundgespann. 

Eisblumen Streut er ans Fenster, die Kohlen glühen im Herd, 

und Du Schönster Schneeweißer legst mir deinen Kopf in den Schoß

Ich sage das ist Der Schlitten der nicht mehr hält,

Schnee fällt uns Mitten ins Herz, 

er glüht Auf den Aschekübeln im Hof

Darling flüstert die Amsel.

1976 – Sara Kirsch

Quelle: Der große Conrady, Das Buch der Gedichte, Oktober 2006, Seit 565




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر