دست‌نوشته‌هایی پیرامون ادبیات، سینما و سیاست از خشایار مصطفوی
درباره‌ِ‌ی من About me:

وقتی زرنگ‌ها به اکثریت برسند

(photo: tumblr)


اخیرا فیلم ایرانی "مذاکرات مستقیم آقای عبدی" در فضای اینترنت و شبکه‌ی خانگی منتشر شده است. این فیلم که در سال 1393 ساخته و امسال پخش شده،از لحاظ تصویری کپی رج به رج و پلان به پلان  فیلم هالیوودی [Buried] (مدفون) محصول ۲۰۱۰ و ساخته‌ی Rodrigo Cortés است.
با اینکه من نسخه‌ی اصل فیلم را چند سال قبل دیده بودم با دیدن همان پلان نخست نسخه‌‌ی ایرانی بدون لحظه‌ای درنگ، کپی‌برداری جز به جز برایم روشن شد. داستان فیلم اصلی ساده است یک راننده کامیون آمریکایی که برای شرکتی خصوصی نظامی در عراق کار می‌کند بعد از دزدیده‌ شدن‌اش در تابوتی که دفن شده بیدار می‌شود، در تابوت تلفنی است که او باید به وسیله آن خود را نجات دهد. نسخه‌ی ایرانی فیلم در همین حال و هوا می‌گذارد با این تفاوت که متن سعی دارد نگاهی ایرانی به مسائل داشته باشد.
در فضای مجازی به دنبال نقدی از فیلم "مذاکرات مستقیم آقای عبدی" می‌گردم و به تیتر و نقد خبرگزاری دولتی فارس می‌رسم:




"مذاکرات مستقیم آقای عبدی» در تاریخ سینما ماندگار می‌شود." ( احتمالا به علت کودکانه‌ترین نوع سرقت هنری.)



در طول تاریخ هنر، بسیاری از هنرمندان از آثار پیش از خویش وام گرفته‌اند، از فرم و محتوایی اقتباس کرده‌اند و اثری نو آفریده‌اند، خلق اثر نو لزوما به معنای بومی‌سازی (در اینجا ایرانیزه کردن) نیست بلکه آفرینش جهانی نو به واسطه‌‌ی عنصر خلاقیت هنرمند ثالث، وجه تمایز کپی و اقتباس است.البته منبع هر برداشتی همیشه ذکر می‌شود که در اینجا کارگردان ایرانی نه تنها به خود زحمت نوشتن یک خط در مورد منبع اصلی را نداده بلکه به خود جایزه هم داده: 
"شاه حاتمی: تاکنون مشابه فیلم «مذاکرات مستقیم آقای عبدی» در سینمای ایران ساخته نشده است" (البته، کپی برداری در هنر ایران سبقه‌ی طولانی‌‌ای دارد، اما در این مورد، این گونه آشکارا محصول کارگردان و نویسنده‌ی دیگر را دزدیدن و با نام خود منتشر کردن، حتما در سینمای ایران منحصر به فرد است. )
 


 
کپی‌کاران مثلا در حوزه‌‌ی هنر نقاشی، به واسطه‌ی ممارست، گاه به چنان درجه‌ای می‌رسند که از اثر اصل کاری شکیل‌تر می‌آفرینند اما به علت فقدان اصالت، اثرشان بی‌ارزش شناخته می‌شود. عباس کیارستمی در فیلم "کپی برابر اصل" جهان حاضر را جهان کپی ها می‌داند (این همان مضمونی است که بودریار با واژه‌ای به نام وانمودها به ما معرفی می‌کند.) اما نکته‌ی فاجعه باری که در این فیلم رخ داده این است که، تیم سرقت هنری شامل علی شاه حاتمی به عنوان کارگردان و اکبر عبدی در نقش تنها بازیگر فیلم،
به علت فقر خلاقیت به تمام معنا ایده و اجرای فیلم نیمه درخشان مدفون با بازی Ryan Reynolds ناک‌اوت کرده‌اند و آن را آلوده‌ به کلیشه‌ها و معادلات سطحی سینمای رانت‌خوار دولتی و نیمه دولتی ایران کرده‌اند که محصول نهایی با ذهن لمپن‌مدار کارگردان و بازیگر به فیلمی به معنای واقعی نازل تبدیل شده است.

با نگاهی کوتاه به اخبار پیرامون ایران، می‌توان نمونه‌های فراوانی از انواع و اقسام سرقت مادی و معنوی رسید. از اختلاس‌های چند میلیارد تومانی و دلاری تا سرقت‌های علمی، شامل کتاب و پایان‌نامه و مقاله. نکته قابل تاسف این سرقت‌ها و دست‌برد‌های کوچک و بزرگ این است که ما ایرانی‌ها در همه‌ی حوزه‌های فرهنگی، علمی و اقتصادی به تدریج تبدیل به نمادی از سارقین بی‌باک می‌شویم. کسانی که از هر موقعیتی، برای دزدی دریغ نمی‌کنند و تبعات و ارزش‌های اخلاقی‌ برایشان بی‌معناست. شاید اولین نکته‌ای که در این میان به ذهن خطور کند، ضعف قوانین و عدم حمایت سیستم از مولفان و عدم تبعیت کشور ما از قانون کپی رایت است . اما از منظر من مساله فراتر از الزامات قانونی است. اساسا آنچه که در فرهنگ ما مثلا در ابتدا به یک کودک یاد داده می‌شود، ارزش "زرنگ بودن" است. این ارزش در همه‌ی مقاطع همراه انسان ایرانی باقی می‌ماند. از زرنگ بودن در صف نانوایی و جلو زدن از دیگران تا جعل مدرک دانشگاهی.

 به اعتقاد من وقتی زرنگ‌ها به تدریج به اکثریت عددی می‌رسند، وضع ما دقیقا همین می‌شود که در ایران امروز می‌بینیم. کشوری که از ریشه تا راس‌اش فقط فساد و ابتذال است که شره می‌کند. سیستمی فاسد از وزیر و وکیل و رئیس‌جمهور بگیر تا هنرمند و سیگارفروش و استاد دانشگاه  که همه بیمار‌گونه ته ذهن‌شان زرنگ بودن و پایمال کردن حقوق دیگران را ارزش می‌پندارند. آری در شرایطی که مذهب (که اساسا متعلق به جهان باستان است) از دادن الگوهای اخلاقی به جامعه عاجز است و ارزش قانون بر اساس اصل "تو نخوری جا می‌مونی یکی دیگه می‌خوره" به هیچ انگاشته می‌شود؛ ما به ساختاری نو در همه‌ی زمینه‌ها نیاز داریم. این درخت فاسد را باید از ریشه قطع کرد و نهالی تازه کاشت. بعد یقه‌ی تک به تک این موریانه‌ زرنگ‌های کوچک و بزرگ اقتصادی و هنری و سیاسی و علمی را گرفت و به آن‌ها فهماند که قربانی‌ کردن منافع مادی و معنوی دیگری در راه منافع خویش همچون هر جای دیگر جرم است و مجازات در پی دارد. 


نوشته: خشایار مصطفوی
به تاریخ آبان 1395

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر