در باب سرنوشت فهیمه دری نوگورانی، همسر سعید امامی
خشایار مصطفوی
احتمالا ویدئوهای بازجویی و فحاشیهای جنسی به همسر سعید امامی در خرداد ۱۳۸۰ را به یاد دارید. همیشه برایم جای سوال بود که بعد از خودکشی مشکوک سعید امامی در اوین، همسرش چه سرنوشتی پیدا کرد؟ در این نوشتار که به دعوت اکانت توییتری @AkbarfromHell صورت گرفته، به این مورد میپردازم.
فهمیه دری نوگورانی در تظاهرات دانشجویی، آمریکا |
فهیمه دری نوگورانی، در زمان شاه یکی از دانشجویان بورسیهی ایرانی در امریکا بود که در دورهی دانشجویی ابتدا در کنفدراسیون دانشجویان و سپس در انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در امریکا فعالیت میکرد و همانجا با سعید امامی (ملقب به سعید اسلامی) که دانشجوی هوا فضا بود و همچنین جواد ظریف و همسرش آشنا شد. پس از انقلاب و بازگشت به ایران اسلامی شده او با سعید امامی که در وزارت اطلاعات شاغل شده بود ازدواج کرد.
در آخرین روزهای خرداد سال ۷۸ خبر دستگیری امامی رسانهای شد تا اینکه چند روز بعد در سی خرداد خبر خودکشی او در زندان با واجبین توسط روزنامهی کیهان منتشر شد. احتمالا همان زمان فهیمه هم دستگیر شد تا اینکه فیلم معروف اعترافاتاش در بهمن همان سال مخفیانه توسط رضا ملک (معاون سابق تحقیق و بررسی وزارت اطلاعات در دورهی فلاحیان) منتشر شد.
پس از انتشار فیلم سه ساعته بازجویی او در مجلس، پرونده از تیم قبلی بازجویی و جواد آزاده گرفته شد و به گروه دیگری سپرده شد.
تصویری از آخرین ساعات زندگی سعید امامی پیش از مرگاش، در اوین |
همین موقع بود که اعترافات فهیمه دری مبنی بر ارتباطات نامشروع با سران نظام و همکاری با سازمان سیا و موساد نادیده گرفته شد و او برای همیشه آزاد شد. بعد از جنجالهای انتشار فیلمهای بازجویی و به تبع آن آزادیاش، گرفتن رد فعالیتهای او تا سال۱۳۸۰ ناشناخته است.
او یکی از بنیانگذاران سازمان دفاع از قربانیان خشونت و یا
بوده است. در وبسایت این سازمان این موسسه اینگونه معرفی شده است:
"سازمان دفاع از قربانیان خشونت تشکلی غیردولتی، غیرسیاسی و غیرانتفاعی دارای مقام مشورتی خاص با شورای اقتصادی اجتماعی ملل متحد است که فعالیت خود را در سال ۱۳۶۷ آغاز کرد."
این سازمان که یک NGO به ظاهر خصوصی است در هنگامهی اعدامهای زندانیان سیاسی پدید آمد و احتمالا یکی از طرحهای اطلاعاتی سعید امامی و وزارت اطلاعات با هدف تولید محتواهای فرعی و جعلی در برابر گزارشهای متعدد نقض حقوق بشر در ایران بوده است.
دفتر مرکزی این موسسهی عریضالطویل که ردیف بودجهی آن در دولتها پنهان است در خیابان فلسطین تهران واقع شده و شعبی در ژنو سوئیس، نیویورک آمریکا و احتمالا در چند کشور دیگر اروپایی دارد.
همینجا ذکر این نکته ضروری است که من
این تحقیقات را از چند سال قبل آغاز کردم و به تدریج بسیاری از مدارک، نام و عکسهای
او از وبسایت این موسسه و در مواردی از اینترنت حذف شده است که خوشبختانه من بخشی
از آنها را حفظ کردهام. برای مثال عکس زیر دیگر در وبسایت موجود نیست:
این روند با منتشر کردن کتابهایی به زبان انگلیسی مثلا با نام "اسلامهراسی و نقض حقوق بشر اقلیت شیعه" ادامه دارد. کار او و موسسهی به ظاهر خصوصیاش دقیقا در راستای پروپاگاندای سیستم جمهوری اسلامی است که سعی دارد مقولهی حقوق بشر را بنابر منافع سیاسیاش بازتعریف و گاه استحاله کند.
از منظر خانم دری نوگورانی و موسسهاش:
"رفتار بد پلیس کانادا باعث افزایش نگرانی در سالهای گذشته بوده است. در مواردی چند این خشونتها منجر به زخمی شدن مردم و یا از دست رفتن جانشان بوده است!"
اما دربرابر هزاران هزار مورد دستگیری، شکنجه و اعدام فعالین سیاسی و مدنی در ایران هیچ موضعی ندارد.
به عنوان یک نمونهی دیگر، در زیر تصویر یکی دیگر از نامههای ایشان به کمیتهی حقوق بشر سازمان ملل دیده میشود که در آن خانم دری نوگورانی به نمایندگی از سازمان "دفاع از قربانیان خشونت" خواستار تنبیه اسرائیل در رابطه با مسالهی فلسطین هستند:
خشایار مصطفوی
به تاریخ مرداد 1400
هامبورگ
اطلاعات بیشتر پیرامون
قتلهای زنجیرهای، سعید امامی و حلقهی مدرسهي حقانی
پانوشت: پس از
گذشت بیست سال، پروندهی قتلهای زنجیرهای و هویت متهمین و کسانی که به صورت غیر
مستقیم در این قتلها دخیل بودند همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد. در طول
تحقیقاتام متوجه شدم، روایات دو نفر از روایان قتلهای زنجیرهای از همه گمراهکنندهتر
است. نخست عبدالله شهبازی که با اریهی اطلاعات غلط و جعلی، نظریهی تئوری توطئه
که از سوی نظام و خامنهای مطرح میشد را پی گرفت و با تاریخسازی، عاملان قتلهای
زنجیرهای را ماموران موساد و سرویسهای بیگانه معرفی کرد و هیچ اشارهای به
خواستگاههای مذهبی این گروه، حلقهی مدرسهی حقانی و مصباح یزدی نکرد و دوم علیرضا نوریزاده که رماننویسی به سبک
فهیمه رحیمی را با روزنامهنگاری اشتباه گرفت و از ماجرای قتلهای زنجیرهای چند
کتاب عامهپسند و سرگرمکننده بدون هیچ مدرک و سندی نوشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر