دست‌نوشته‌هایی پیرامون ادبیات، سینما و سیاست از خشایار مصطفوی
درباره‌ِ‌ی من About me:

‏نمایش پست‌ها با برچسب نظر. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب نظر. نمایش همه پست‌ها

بررسی اصالت ویدئوی منتسب به خودکشی کیانوش سنجری

بررسی اصالت ویدئوی منتسب به خودکشی کیانوش سنجری

ویدئوی منتسب به خودکشی کیانوش سنجری که توسط احمد باطبی و شرکا منتشر شده است بحث‌های گسترده‌ای در مورد اصالت آن ایجاد کرده است. تحلیل‌ها و شواهد مختلف نشان می‌دهند که این ویدئو ممکن است محصولی از هوش مصنوعی یا یک دیپ‌فیک باشد. در ادامه، دلایل اصلی همراه با جوابیه‌های آقای باطبی و پاسخ به آن‌ها بررسی شده‌اند:


۱. ابزارهای آنلاین تشخیص دیپ‌فیک

دلیل:
ابزارهای تشخیص دیپ‌فیک، این ویدئو را به‌عنوان محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی شناسایی کرده‌اند. این ابزارها جزئیاتی نظیر چهره، نورپردازی و حرکات را تجزیه‌وتحلیل می‌کنند.

جوابیه (آقای احمد باطبی):
کیفیت پایین ویدئو و مصنوعات فشرده‌سازی ممکن است باعث شناسایی اشتباه این ابزارها شود.

پاسخ:
ابزارهای هوش مصنوعی، زمان‌بندی و اندازه‌ها را با دقت بررسی می‌کنند. مصنوعات فشرده‌سازی نمی‌توانند تغییرات ساختاری غیرمنطقی مانند شکل غیرطبیعی سر یا حرکات مصنوعی مو را توضیح دهند. شناسایی ابزارها به دلیل نقص‌های الگوریتمی و تغییرات واضح ساختاری ویدئو است.


۲. زمان‌بندی برخورد انگشت با صفحه نمایش

دلیل:
زمان‌بندی حرکات انگشت هنگام برخورد با صفحه گوشی با قوانین فیزیکی همخوانی ندارد.

جوابیه (آقای احمد باطبی):
تأخیر در زمان‌بندی به دلیل تغییر نرخ فریم و چندبار ضبط ویدئو رخ داده است.

پاسخ:
تغییر نرخ فریم تنها باعث افزایش جزئیات حرکت می‌شود و تأثیری بر مدت‌زمان کلی یا هماهنگی حرکات ندارد. ادعای تأثیر نرخ فریم بر زمان‌بندی، نادرست است.


۳. تغییر اندازه سر و حجم موها

دلیل:
در طول ویدئو، اندازه سر و حجم موها تغییرات غیرطبیعی نشان می‌دهند که به نقص در مدل‌سازی سه‌بعدی اشاره دارد.

جوابیه (آقای احمد باطبی):
این تغییرات ممکن است ناشی از زاویه دوربین یا کیفیت پایین ضبط باشند.

پاسخ:
اعوجاج ناشی از زاویه یا کیفیت پایین تنها تغییرات جزئی ایجاد می‌کند. تغییرات ناگهانی و گسترده، مانند کاهش یا افزایش حجم موها، نشانگر نقص در الگوریتم شبیه‌سازی است و با شرایط ضبط واقعی قابل توضیح نیست.


۴. نمایش غیرطبیعی دست‌ها و انگشتان

دلیل:
دست‌ها و انگشتان در ویدئو به‌صورت غیرطبیعی و مصنوعی نمایش داده می‌شوند.

جوابیه (آقای احمد باطبی):
تاری حرکت (motion blur) و کیفیت پایین عامل این مشکل است.

پاسخ:
تاری حرکت نمی‌تواند باعث تغییرات ساختاری مانند افزایش طول انگشتان یا تغییر شکل آن‌ها شود. این نشانه‌ای از ضعف در شبیه‌سازی دست‌ها است.


۵. بازتاب‌های غیرمنطقی نور و سایه‌ها

دلیل:
بازتاب‌های نور و سایه‌ها در ویدئو با قوانین فیزیکی همخوانی ندارند.

جوابیه (آقای احمد باطبی):
این موضوع به دلیل چندبار ضبط و انعکاس نور از صفحه نمایش رخ داده است.

پاسخ:
بازتاب‌ها و سایه‌ها باید مطابق قوانین فیزیکی باشند. در این ویدئو، نامتقارنی سایه‌ها و بازتاب‌ها و نحوه نمایش گوشی هنگام بیرون آمدن از جیب کاپشن، نقص آشکاری در شبیه‌سازی هوش مصنوعی را نشان می‌دهد.


۶. نبود جزئیات انسانی در چهره‌ها

دلیل:
چهره‌ها فاقد جزئیات انسانی طبیعی هستند، که این موضوع با استفاده از نرم‌افزارهایی مانند DeepFaceLab تأیید شده است.

پرسش:
چگونه ویدئویی که حتی چهره‌های موجود در آن مصنوعی به نظر می‌رسند، می‌تواند به‌عنوان مدرک پذیرفته شود؟


۷. نبود بارش باران

دلیل:
طبق گزارش‌ها، روز حادثه باران می‌باریده، اما در این ویدئو هیچ اثری از بارش یا قطرات باران دیده نمی‌شود.

پاسخ:
نبود بارش ممکن است به دلیل دشواری شبیه‌سازی قطرات آب در ویدئوهای تولیدشده با هوش مصنوعی باشد. این مسئله می‌تواند برای ساده‌سازی فرایند تولید عمدی باشد.


این تحلیل‌ها نشان می‌دهد که بسیاری از جنبه‌های ویدئو غیرطبیعی بوده و احتمالاً محصولی از هوش مصنوعی است. ارائه این ویدئو به‌عنوان مدرک، نیازمند بررسی عمیق‌تر و ارائه شواهد قانع‌کننده‌تر است 

 

خشایار مصطفوی

آذر 1403.

برای ایران

 



حرف آخرم را اول می‌زنم: "من با هر نوع حمله‌ی نظامی غرب و کلنگی‌تر کردن ایران مخالفم" که بنظرم نتیجه‌ی نهایی‌اش نه سقوط حکومت که تضمین ماندن ملاها برای سال‌ها و تصفیه و حمام خون داخلی در شرایط جنگی است. این ویدئوی امشب ورزشگاه در باب آداب استفاده‌ی صحیح از پرچم فلسطین شاید در وهله‌ی نخست خنده‌آور به نظر برسد اما با توجه به حجم دیده شدنش و تاثیر ناخودآگاهی که در زمانه‌ی حوادث بر ضمیر جهانیان می‌گذارد بسیار بااهمیت و هوشمندانه است. (دقیقا مانند همان کاری که سالها قبل یک جمعیت کوچک در میرداماد تهران در روشن کردن شمع برای قربانیان ۱۱ سپتامبر کردند و بعدها خطر حمله‌ی نظامی را از ما دور کردند.) ما باید مدام به جهانیان یادآوری کنیم که مردم ایران، حکومت ملاها و جمهوری اسلامی دو چیز کاملا متفاوت و متضاد و در نبرد هستند. تصویری که دنیا از ما می‌سازد نباید همان تصویری باشد که رسانه‌ها پیش از جنگ‌ها از مردم عراق؛ لیبی؛ سوریه و افغانستان ساختند: یک ملت بربر و وحشی که لایق بمب‌ها و آتش جهنمی جنگ هستند و جان‌شان بی‌ارزش‌تر از حیوانات پست است. چه دوست داشته باشیم و چه نه، این یک حقیقت دردناک است پیش از آغاز جنگ‌ها مردم مورد حمله برای هدف قرار گرفتن انسانیت زدایی می‌شوند. دوستان من، بر خلاف آنچه که بسیاری در همین فضای مجازی می‌گویند جنگ نقطه‌زن و دقیق وجود ندارد. حتی اگر تاسیسات اتمی را نقطه‌زنی کنند نصف ایران تا دویست سال آینده به علت آلودگی اتمی غیرقابل سکونت می‌شود. حمله‌ی نظامی حتی محدود هزاران هزاران قربانی و بی‌خانمان و یتیم از مردم عادی به بار خواهد آورد و حتی با یک درصد شانس آزادی؛ این کشور سال‌ها باید به دست مهره‌های خودفروخته‌ای چون کرزای که در اپوزیسیون خارج از کشور هم نمونه‌هایش را کم نداریم اداره و غارت و در نهایت مضمحل و منحل شود. تکلیف ما روشن است ما ایرانیان باید سرنوشت خویش را خود رقم بزنیم و خبر خوب این است که اتفاقات اخیر نوید قطع شدن بازوهای سرکوب جمهوری اسلامی چون حماس و حزب‌الله که نقششان در سرکوب خونین مردن ایران همیشه پنهان شده را می‌دهد. از صمیم قلب معتقدم که ما ایرانیان با اتحاد حول ارزش‌های ملی و فرهنگی دیرینه‌مان، با خرد جمعی و تیزهوشی و رهبری شایسته‌ای که این روزها در حال قد علم کردن است شانس این را داریم که از جهنم کنونی و جهنم پیش رویی که کشورهای همسایه تجربه کرده‌اند عبور کنیم. ما می‌توانیم خودمان و فقط خودمان جمهوری اسلامی را شکست دهیم و دولت و ملت ایران را دوباره به مسیر تاریخی خود بازگردانیم. 

پاینده ایران که تا بوده، بوده و تا هست خواهد بود

خشایار مصطفوی


خودآموز جامع تغییر روایت یک انقلاب ملی


قسمت اول: تغییر روایت انقلاب

در کمتر از یک هفته بعد از قتل مهسا امینی و آغاز مجموعه‌ای از اعتراضات سراسری که می‌توانست به انقلاب ملی مردم ایران ختم شود؛ اشخاص و رسانه‌هایی در خارج از کشور به صورت هدفمند و به شیوه‌های گوناگون اقدام به دستکاری افکار عمومی و تغییر سرنوشت انقلاب ملی ایران کردند. در خودآموز پیش‌رو به چند و چون و چگونگی تغییر روایت ملی انقلاب مردم و تبدیل آن به یک خیزش قومی و قبیله‌ای یک سال پس از آغازش می‌پردازم.


  


 

قسمت دوم: ایجاد ابهام و سردرگمی

چند روز از آغاز انقلاب ملی مردم ایران گذشته است؛ در نبود اینترنت و روزنامه‌نگاری آزاد در داخل، روایت انقلاب به دست کسانی می‌افتد که به جای خبررسانی؛ هدفمند خبر تولید می‌کنند. ابهام و سردرگمی ذهن مردم را از حالت حمله به دفاع، انتظار و انفعال می‌کشاند. به تدریج زمام امور از دست مردم خارج شده و دوباره به قدرت واگذار می‌شود.

در این قسمت به سه مورد: منابع موثق و اخبار دروغ، ایجاد توهم پیروزی و تبدیل عامدانه‌ی مبارزه با جمهوری اسلامی به طنز و فکاهی می‌پردازم.




قسمت سوم: تصمیم ناپسند اما به ظاهر ضروری

 یکی از متدهای اصلی مهندسی افکار عمومی، حواس‌پرتی با تغییر مساله و به وجود آوردن یک مشکل فرضی، بزرگ و حیاتی جلوه دادن آن و درنهایت ارائه‌ی راه‌حل دلخواه و به نفع خویش است.

تاکید بر ضرورت ایجاد ائتلاف در خارج با همین شیوه شکل گرفت. اما ائتلاف با چه کسانی؟ سیاسیون همیشه اشتباه؟ آنها که حتی دو درصد از جمعیت مردم ایران را نمایندگی نمی‌کردند؟ یا با سازمان‌های مسلح که رسانه‌ها آنها را بشکل احزاب رنگ‌آمیزی کردند؟

مردم همچنان در خیابان‌ها، برای ایران کشته می‌شدند و کسانی در خارج سرنوشت انقلاب مردم را به توهمات و خواب‌های آشفته‌ی ایران‌ستیزان پیوند می‌زدند.

در این قسمت به سه مورد: جا زدن سازمان‌های نظامی به جای احزاب، خلق مشکل فرضی و ارئه‌ی راه‌حل پیشنهادی، آدرس غلط و سفید‌شویی در راستای انحراف افکار عمومی می‌پردازم.



قسمت چهارم: تغییر مسیر انقلاب


در باب فیلم اوپن‌هایمر و یکی از بزرگترین شعبده‌بازی‌های عصر پروپاگاندا و تاریخ‌شویی

 


کریستوفر نولان با فیلم اوپن‌هایمر باز ثابت کرد که یکی از بزرگترین شعبده‌بازان عصر ما است؛ در این معنا که او با بمباران سه‌ساعته‌ی صوتی و تصویری مخاطب. ما را به همذات‌پنداری و انسان‌نگاری یکی از پلیدترین آدم‌های تاریخ؛ پدر بمب اتمی، فاوست زمانه؛ کسی که با توجیه خویش روحش را به شیطان فروخته، وا می‌دارد. 

 

 

 

درست بعد از تماشای فیلم جدید نولان می‌توان فهمید که چرا اکران سینمایی اوپن‌هایمر در ژاپن ممنوع شده است. تصور کنید داستان آدمی را می‌بینید که به شکل مستقیم مسئول قتل بیش از دویست هزار ژاپنی در هیروشیما و ناکازاکی بوده؛ یکی از بنیانگذاران جنگ سرد و رقابت تسلیحاتی برای نابودی جهان بوده بعد مسئله‌ی حیاتی‌ای که در داستان مطرح می‌شود از دست دادن شغلش یا مجوز امنیتی‌اش است، اینکه عذاب می‌کشد که به خاطر رابطه‌اش با کومونیست‌ها او را سوال و جواب کرده‌اند!

 


 بله یک فیلم تا همین حد می‌تواند وقیحانه ده‌ها هزار قربانی را نادیده بگیرد؛ هزاران هزار غیرنظامی؛ زن و کودک کشته و ناقص شده را از نظر دور نگاه دارد حتی در حد یک فریم به قربانیان این هیولا‌ها نپردازد و در عوض مای مخاطب را درگیر بازی‌های سیاسی دوران مک‌کارتی و  بیم‌ها و آرزوهای بی‌ارزش یک دانشمند از نظر امنیتی، مشکوک بکند. نولان به صورت واضح در این فیلم در زمین پروپاگاندا قدم می‌زند؛ حرف در دهان انیشتین می‌گذارد و تاریخ را به نفع جهانبینی خویش دوباره می‌نویسد.

 


 بله او یکی از بزرگترین شعبده‌بازان زمانه‌ی ما است؛ شعبده‌بازی نه در دستگاه سرگرمی بلکه در دستگاه دستکاری افکار عمومی و تاریخ شویی. با این تفسیر همه‌ی ابداعات تکنیکی و بصری فیلم؛ اینکه با فلان نگاتیو فیلمبرداری شده یا برای فیلمبرداری مثلا یک بمب اتم کوچک منفجر کرده‌اند. 


 

موسیقی، بازی‌ها، صداگذاری یا فیلمبرداری درخشان، بی‌اهمیت می‌شوند و در نهایت فیلم (لااقل برای من) در دسته‌ی یک کار تبلیغاتی ایدئوژیک هم‌ردیف "پیروزی اراده‌"ی لنی ریفنشتال قرار می‌گیرد. یک اثر از نظر بصری خوش‌ساخت؛ پرزرق و برق و شکوهمند اما از نظر معنا و محتوی، چرک، آلوده و مملو از کثافت ...

 

خشایار مصطفوی

 به تاریخ تیر ۱۴۰۲

 

پس از انتشار این مطلب در توییتر نقدهایی به این نوشتار وارد شد لذا توضیحات زیر را در قالب پانوشت در ادامه می‌نویسم:

/ ایراد: "فیلم بیوگرافیه قراره یک بازه ی ۲۰ ساله از زندگی یک شخص و مهمترین اتفاقات زندگیش رو نشون بده دقیقا طبق هر کتاب زندگی نامه ای فیلم " داستان بمب اتم‌ و قربانیان" نیست فیلم " داستان اوپنهایمره"ا"

پاسخ: بله ژانر فیلم بیوگرافی است؛ قرار است حوادث رخ داده در تاریخ را نشان دهد؛ اما این تاریخ همیشه با تفسیر سازنده از تاریخ همراه است. یک کارگردان می‌تواند تفسیرش و البته فیلمش از یک اتفاق تاریخی ثابت با کارگردان دیگر دقیقا در نقطه‌ی مقابل و متضاد قرار بگیرد. مراجعه کنید به تفاوت‌های دو فیلم "شهامت واقعی" ساخته‌ی برادران کوئن ۲۰۱۰ و فیلم "شجاعت واقعی" ساخته‌ی هنری هاتاوای با بازی جان وین در سال ۱۹۶۹، ماجرا و داستان هر دو فیلم از یک منبع اقتباسی ثابت هستند. اما زاویه دید؛ شخصیت پردازی و در نهایت درون‌مایه‌ها و محتوای نهایی هر دو فیلم به کلی متفاوتند. اساسا در رسانه ما با زاویه‌دید راوی (اینجا فیلمساز) و تفسیرش از ماجرا مواجه‌ایم. لذا رسانه محل اعمال نفوذ خالقش است. تم اصلی فیلم نولان می‌توانست با همین داستان پشیمانی و ندامت اوپنهایمر باشد. اما به نظرم در نهایت نولان بی‌اجر ماندگی و ناعدالتی در حق قهرمانش را تم اصلی کرده. این همان تفاوتی است که میان آثاری با منابع مشخص و ثابت (مثلا تاریخ) تفاوت‌های عمده ایجاد می‌کند.

/ ایراد دو:

"ژاپن بصورت مستقیم جان ۵ میلیون چینی و کره ای به بدترین و غیر انسانی ترین شکل ممکن گرفت، ژاپن قربانی جنگ جهانی دوم نیست، یکی از جنایت کار ترین طرف های جنگه، بعد از فتح برلین حاظر به پذیرش شکست نشد و حتی با سلاح های متعارف و بمباران توکیو شکست قبول نکرد."

پاسخ: من اینجا در موضع طرفدار سیستم ژاپن یا آمریکا ننوشته‌ام. نظام ژاپن فاشیست و جنایتکار بودند اما این آیا به این معنی است که همه‌ی ژاپنی‌ها جنایتکار بودند‌؟ این ایده که سیستم حکومت یک به یک برابر ملت است غلط است. در انفجار بمب اتم امپراتور ژاپن آسیب ندید بلکه ۲۰۰هزار غیرنظامی کشته شدند و ده‌ها هزار نفر دچار مشکلات جانبی تشعشع اتمی و اختلالات ژنتیکی شده‌اند. مساله برای من ساده است. کشتار دسته‌جمعی محکوم است فرقی هم نمی‌کند که از طرف غرب و آمریکایی‌ها باشد یا نظام‌های شرقی.