دست‌نوشته‌هایی پیرامون ادبیات، سینما و سیاست از خشایار مصطفوی
درباره‌ِ‌ی من About me:

‏نمایش پست‌ها با برچسب نقد. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب نقد. نمایش همه پست‌ها

این ۲۳ نفر

 

تشکیلات مخوف تحکیم وحدت و این ۲۳ نفر:

۱.اکبر عطری

از اعضای مرکزی تحکیم، دانشگاه علامه، نقش رهبری ادوار در سال‌های ۷۶ تا ۱۳۸۴، بنیانگذار و مدیر موسسه‌ی توانا در واشنگتن

۲.علی افشاری،

عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در دوره‌های مختلف. دانشگاه امیرکبیر، تحلیگر سیاسی در رسانه‌ها

۳.احمد زیدآبادی

دبیرکل یا عضو ارشد ادوار تحکیم وحدت،

دانشگاه: نامشخص، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در داخل

۴.عبدالله مؤمنی، سخنگوی ادوار تحکیم وحدت، عضو سابق شورای مرکزی.

دانشگاه: تربیت معلم،

رئیس فعلی ادوار تحکیم وحدت

۵.سراج‌الدین میردامادی،

عضو شورای مرکزی تحکیم و اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا،

دانشگاه مشهد.

عضو شورای مرکزی اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا، پسردایی خامنه‌ای، مقیم فرانسه، در استخدام بی‌بی سی، جرس، رادیوفردا

۶.مهدی عربشاهی

دبیر تشکیلات دفتر تحکیم وحدت در دورهٔ ۱۳۸۵۱۳۸۹.

عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه زنجان. ساکن واشنگتن، استخدام موسسات آمریکایی.

۷.میلاد اسدی

عضو شورای مرکزی تحکیم، دانشگاه تهران، ساکن واشنگتن، از اعضای شواری مدیریت گذار.

۸.فریبا داوودی مهاجر،

عضو سیاست‌گذاری دفتر تحکیم، دانشگاه آزاد تهران، سردبیر انجمن روزنامه‌نگاران جوان، ساکن واشنگتون، در استخدام موسسات آمریکایی.

۹.بهاره هدایت، سخنگو و عضو شورای مرکزی تحکیم، دانشگاه: طیف علامه،

۱۰.حشمت‌الله طبرزدی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم در دهه ۶۰، دانشگاه امیرکبیر، دبیرکل فعلی جبهه دموکراتیک ایران

۱۱.اکبر گنجی، رابطه فکری و همکاری غیررسمی (سخنران ثابت و مشاور فکری) با تحکیم وحدت در دهه هفتاد و هشتاد شمسی،

دانشگاه: طیف علامه، عضو انجمن اسلامی دانشگاه تهران در دهه‌ی ۵۰،

۱۲.علی‌اکبر موسوی خوئینی، عضو شورای مرکزی و دبیرکل سابق تشکیلات تحکیم در دهه‌ی ۷۰، دانشگاه خواجه نصیر، نماینده‌ی سابق مجلس اسلامی، تا چند ماه قبل ساکن واشنگتن (در حال حاضر ساکن ایران)، تحت استخدام موسسات آمریکایی مانند

AAIRIA

و دانشگاه جورج میسون آمریکا

۱۳.امیرحسین اعتمادی، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تهران و

عضو سابق دفتر تحکیم وحدت (طیف علامه، دهه ۱۳۸۰)، عضو ستاد مهدی کروبی، ساکن واشنگتن

۱۴.عباس عبدی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم در دهه ۱۳۶۰، از موسسان جبهه‌ی مشارکت،

۱۵.عمار ملکی، عضو دفتر تحکیم (طیف علامه) در دهه‌ی ۱۳۸۰، مدیر موسسه‌ی آمارسنجی گمان و حقوق بشر ایران، ساکن هلند،

۱۶.مهدی خزعلی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در دهه ۱۳۶۰، طیف اصولگرا، همکار سعید امامی،

عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران و رئیس هیئت مدیره تعاونی مطبوعات استان تهران،

۱۷.نجات بهرامی، عضو سابق و مرتبط با دفتر تحکیم وحدت (دهه ۱۳۸۰، طیف علامه)، همکار رسانه‌ای انصاف‌نیوز، عضو سابق دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال دانشگاه‌های ایران، ساکن واشنگتن

۱۸.ابراهیم حاتمی‌کیا، عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه هنر تهران (دهه ۱۳۶۰)

این انجمن‌ها در آن دوران زیر چتر تحکیم وحدت عمل می‌کردند و حاتمی‌کیا از طریق آن‌ها با فضای سیاسی متصل شد.

۱۹.بهزاد نبوی، عضو مستقیم تحکیم نبود اما در اردوها و نشست‌های فکری تحکیم (دهه ۷۰-۸۰) سخنرانی کرده و از فعالان آن (مانند اکران فیلم بادیگارد حاتمی‌کیا برای نبوی در ۱۳۹۴) حمایت فکری داشته. ریشه‌های مبارزاتی‌اش با جنبش دانشجویی (از طریق جبهه ملی و امت واحده) تأثیرگذار بر تحکیم بوده و یک جورهایی چون سازگارا یکی از پدران فکری تحکیم وحدتی‌ها است.

۲۰.کوروش صحتی، از موسسان جبهه متحد دانشجویی (مرتبط با دفتر تحکیم وحدت، طیف علامه) ساکن واشنگتون و لندن، عضو تحریریه و خبرنگار اینترنشنال،

۲۱.احمد باطبی، عضو سابق دفتر تحکیم وحدت (دهه ۱۳۷۰، طیف علامه، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی) از موسسان جبهه متحد دانشجویی (زیرمجموعه تحکیم)، در استخدام صدای آمریکا، ساکن واشنگتون

۲۲.سعید قاسمی‌نژاد، عضو سابق دفتر تحکیم وحدت، دهه ۱۳۸۰، طیف علامه؛ دبیر واحد سیاسی نشریه دانشجویی «فردا» (۱۳۸۱، وابسته به حزب مشارکت) او در انشعابات لیبرال تحکیم، نقش کلیدی داشت و با محسن سازگارا همکاری کرد. دانشگاه: فنی تهران، ساکن واشنگتن و در استخدام رسمی سازمان‌های لابی‌گر آمریکایی و اف‌دد

۲۳.محسن سازگارا،

از فعالان انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا پیش از انقلاب شوم ۵۷ (همکاری با ابراهیم یزدی و نهضت آزادی) یکی از موسسین سپاه، معاونت وزارت صنایع در دوران بهزاد نبوی و عضو کمیته مرکزی انقلاب اسلامی، مدیرعامل روزنامه جامعه،

عضو مستقیم تحکیم نبود اما به عنوان روشنفکر اصلاح‌طلب، در نشست‌های فکری تحکیم (دهه ۷۰-۸۰) سخنرانی کرده و از فعالان آن (مانند قاسمی‌نژاد و  میردامادی) حمایت فکری کرده است.


دست نوشته‌ایی برای آیندگان

 

مخاطب عزیز من در آینده؛ اواخر این سال سیاه است، به روال همه‌ی سالیان گذشته، نام من و کارهای من؛ رسمی و غیررسمی بایکوت است. من همچنان هنرمندی به تمامی مستقل هستم و چونان کرگدنی تنها در بی‌راهه‌ای که خویش برگزیده‌ام در سفر عمر رو به انتها، قدم برمی‌دارم. بیشتر سال‌های عمرم میان همکارانم در ادبیات و سینما حکم یک تبعیدی را داشته‌ام، یک غریبه که بنابر قواعد بازی، بازی نکرده و نمی‌کند. تا همین چند سال پیش هنوز امیدوار بودم، مثلا فیلم‌ها یا داستان‌هایم را برای جشنواره‌های خارجی می‌فرستادم، الان دیگر به آنها هم باور ندارم و آن را یک ژست بیهوده و بی‌ربط به خودم می‌بینم. واقعا در دنیایی که حد نهایی‌اش اهدای بزرگترین جوایز دنیا؛ اسکار و کن و صلح نوبل به پلشت‌هایی چون نرگس و اصغر و باراک است، آیا جایزه یا افتخار ارزشمندی در آن باقی مانده؟ فکر نکنم. من راستش تکلیفم را با خودم روشن کرده‌ام و برای خودم یا تو، آن خواننده و مخاطب فرضی ایده‌آل و فرهیخته‌ام در آینده کار می‌سازم کسی که گذر سال‌ها و گذشت زمان، در ده یا بیست سال دیگر، زاویه و بعد دیگری از فهم و دریافت را نصیبش کرده. هرچند این نگاه من به گمان بسیاری احمقانه است و هیچ درآمد و عایدی‌ای از تولیداتم ندارم، اما خودم در فرآیند خلق، لذت فراوان می‌برم. ادبیات و سینما را کرده‌ام علاقه‌ی اوقات فراغت و سرگرمی شخصی‌... برای بسیاری پول که ازش درنیاید؛ غیرجدی می‌شود اما برای من مهمترین حرکت فردی و انسانی در طول زندگانی‌ام خواهد بود. حفظ این جهانبینی اما آسان نیست یک‌جایی همان که از همه به تو نزدیک‌تر است گریبانت را می‌گیرد؛ همین دیشب به زمزمه در گوشم می‌گفت: اون‌ها ندیدن، من که دیدم چقدر زحمت کشیدی، آخر آن همه کشفی که کردی چی شد؟ یک پست در توییتر با هفتصد تا لایک؟ یا یک ویدئو در یوتوب زیر پانصد بازدید؟ پس چرا هیچکس درباره‌ی این مسائل حرف نمی‌زند؟ چرا برای هیچکس مهم نیست که اینها همه با هم همدست بودند؟ مگر می‌شود نخواهند بدانند که پسر خانم کلهر؛ صاحب یک صرافی میلیون دلاری کریپتو بوده که توسط آمریکا برای رابطه با ج‌الف تحریم شده؟ هر کجای دنیا بود این مسائلی که در فیلمت مطرح کردی باعث رسوایی و توضیح و هزار و یک جور پیامد می‌شد؛ متهم‌ها چرا اصلا عین خیالشون نیست؟ خبرنگارها کجان؟ بی‌خود نیست؛ که صدا از سنگ در نمی‌یاد، راست می‌گفتی این‌ها همه و همه دستشون تو یک کاسه است. ببین خشایار تو اگه احساس خطر نمی‌کنی، من اما می‌کنم. مثل همون کیانوش، آخر این داستان، تو رو هم نیست و نابود می‌کنن. بعد همون قاتل‌هات بهترین لباس‌هاشون و می‌پوشن و جلوی دوربین، اول همه برات حلوا خیرات می‌کنن. نمی‌بینی؟ یعنی نمی‌فهمی که منتظرن یک جا زمین بیافتی تا دوره‌ات کنن که هرکدوم یک لگد بهت بزنن؟ اگه تو احساس خطر نمی‌کنی، من می‌کنم. باز هم می‌خوای بعد از روزی ده ساعت کار برای کرایه خونه و قسط ماشین و یخچال پر؛ بشینی پشت این مونیتور و داستان همدستی یک جامعه‌ی غرق در کثافت را در یک قتل گروهی و لاپوشانی دست‌جمعی‌اش را تعریف کنی؟ داستانی که برخی‌ها حتی از شنیدنش وحشت دارن؟ و دیشب هیچ نگفتم و فقط گوش دادم و حال پاسخ، آنهم نه به خودش؛ که به آن مخاطب آرمانی‌ام در آینده: عزیزجان، اینکه رسانه‌ها یا همکاران سال‌هاست من و محتوایی که تولید کردم را بایکوت می‌کنند از سر دشمنی با شخص من نیست؛ نه، موضوع عملکرد است، چون من با هیچ‌کدامشان رفیق نشدم؟ به هیچ کدامشان باج ندادم، آدم و مخلص‌شان نشدم و حقیقت را مصلحت روابط حزبی، باندی و سیاسی مبتذل و زودگذر و فرارشان نکردم. من همان کسی بودم و هستم که داد می‌زنم تاریخ باید تف بیاندازد به این خبرنگاری و ژست‌های روشنفکری‌تان. به این محفل‌بازی، فاند و رانت‌خواری؛ دلالی و کاسبی و رفیق‌بازی و این سکوت زشت‌تان. باهمین چشم بستن‌ها کیانوش را کشتید. دو هفته گلوی خود را دریدید که خودکشی بوده الان کدام گوری قایم شده‌اید بدذات‌های دگوری؟ آره عزیز جان این را اینجا می‌نویسم تا ثبت شود: صدا و محتوایی که من تولید می‌کنم را بایکوت می‌کنند، ولی نمی‌دانند که من خودم با این بایکوت مشکلی ندارم. من اینجا هستم و حضور دارم و با همه‌ی مرارت‌ها کارم را ادامه می‌دهم تا ثابت کنم که شما چقدر بنجل و فیک و بی‌خاصیت‌ و چقدر باسمه‌ای و سطحی هستید. بله من هنوز روی صحنه حضور دارم تا حتی با بی‌فروغی‌ام خاری باشم در چشم شما دوزاری‌های کاسبکار. کیانوش سنجری را کشتید؛ به داستان زندگی و مرگش خیانت کردید؛ حلوایش را کوفت کردید و فکر کردید تمام شد؟ فکر کردید مثلا اگر موفق شوید صدای من را هم در مجازی خفه کنید تمام می‌شود؟خیر.من حضور دارم تا شما در این دنیای کوتوله‌ها حتی برای یک لحظه هم متوهم نشوید که قدتان بلند است.

خشایار مصطفوی

به تاریخ اسفند سال 1403