دست‌نوشته‌هایی پیرامون ادبیات، سینما و سیاست از خشایار مصطفوی
درباره‌ِ‌ی من About me:

‏نمایش پست‌ها با برچسب ویدئو. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب ویدئو. نمایش همه پست‌ها

خودآموز جامع تغییر روایت یک انقلاب ملی


قسمت اول: تغییر روایت انقلاب

در کمتر از یک هفته بعد از قتل مهسا امینی و آغاز مجموعه‌ای از اعتراضات سراسری که می‌توانست به انقلاب ملی مردم ایران ختم شود؛ اشخاص و رسانه‌هایی در خارج از کشور به صورت هدفمند و به شیوه‌های گوناگون اقدام به دستکاری افکار عمومی و تغییر سرنوشت انقلاب ملی ایران کردند. در خودآموز پیش‌رو به چند و چون و چگونگی تغییر روایت ملی انقلاب مردم و تبدیل آن به یک خیزش قومی و قبیله‌ای یک سال پس از آغازش می‌پردازم.


  


 

قسمت دوم: ایجاد ابهام و سردرگمی

چند روز از آغاز انقلاب ملی مردم ایران گذشته است؛ در نبود اینترنت و روزنامه‌نگاری آزاد در داخل، روایت انقلاب به دست کسانی می‌افتد که به جای خبررسانی؛ هدفمند خبر تولید می‌کنند. ابهام و سردرگمی ذهن مردم را از حالت حمله به دفاع، انتظار و انفعال می‌کشاند. به تدریج زمام امور از دست مردم خارج شده و دوباره به قدرت واگذار می‌شود.

در این قسمت به سه مورد: منابع موثق و اخبار دروغ، ایجاد توهم پیروزی و تبدیل عامدانه‌ی مبارزه با جمهوری اسلامی به طنز و فکاهی می‌پردازم.




قسمت سوم: تصمیم ناپسند اما به ظاهر ضروری

 یکی از متدهای اصلی مهندسی افکار عمومی، حواس‌پرتی با تغییر مساله و به وجود آوردن یک مشکل فرضی، بزرگ و حیاتی جلوه دادن آن و درنهایت ارائه‌ی راه‌حل دلخواه و به نفع خویش است.

تاکید بر ضرورت ایجاد ائتلاف در خارج با همین شیوه شکل گرفت. اما ائتلاف با چه کسانی؟ سیاسیون همیشه اشتباه؟ آنها که حتی دو درصد از جمعیت مردم ایران را نمایندگی نمی‌کردند؟ یا با سازمان‌های مسلح که رسانه‌ها آنها را بشکل احزاب رنگ‌آمیزی کردند؟

مردم همچنان در خیابان‌ها، برای ایران کشته می‌شدند و کسانی در خارج سرنوشت انقلاب مردم را به توهمات و خواب‌های آشفته‌ی ایران‌ستیزان پیوند می‌زدند.

در این قسمت به سه مورد: جا زدن سازمان‌های نظامی به جای احزاب، خلق مشکل فرضی و ارئه‌ی راه‌حل پیشنهادی، آدرس غلط و سفید‌شویی در راستای انحراف افکار عمومی می‌پردازم.



قسمت چهارم: تغییر مسیر انقلاب


نگاهی به شبکه‌ی تبلیغاتی و مالی سپاه پاسداران و نیروی قدس در شمال آلمان

 



در نگاه نخست شبیه یک فروشکاه اینترنتی معمولی است که همه چیز در آن پیدا می‌شود. از لباس شنای اسلامی برای دختران خردسال تا چسب یا ژلاتین حلال!

اما ماجرا به این سادگی نیست؛ این صفحه تنها یکی از ده‌ها شاخه‌های مجموعه‌ی است که به تبلیغ پروپاگاندای شیعی جمهوری اسلامی در آلمان می‌پردازد؛

وبسایت موزلم مارکت یا بازار مسلمانان دقیقا شبکه‌ی تبلیغاتی نیروی سپاه قدس در شمال آلمان را به ما نشان می‌دهد جایی که سال‌هاست بلاگرهای جهادی‌اش خامنه‌ای جنایتکار را پیر فرزانه و عارف معرفی می‌کنند، در میان آلمانی‌ها برای گردان‌های سپاه عضوگیری می‌کنند و عقاید فاشیستی شیعه بر علیه زنان؛ مخالفین جمهوری اسلامی، اسرائیل و اقلیت‌های جنسی را منتشر می‌کنند.

اما این شبکه در ظاهر متعلق به یاوز اوزوگوز، مهاجر ترک‌تبار و خانواده‌اش است کسی که برگزار کننده‌ِ‌ِ‌ی اصلی تظاهرات روز قدس در آلمان است.

اما در عمل در پشت تمام فعالیت‌های او یک انجمن به نام Islamischer Weg  و البته مسجد علی هامبورگ به عنوان لانه‌ِ‌ِ جاسوسی جمهوری اسلامی در آلمان قرار دارد.

با جستجوی بیشتر متوجه می‌شوم پایه‌گذار Islamischer Weg محمد علی رامین، قصاب مطبوعات و تئوریسین ایده‌‌ِ‌ی انکار هولوکاست است. رامین به عنوان پدرخوانده و پایه‌گذار شبکه‌ی شیعیان آلمان از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۹۴ در دوسلدورف آلمان زندگی کرده است؛ و پیش‌ از اخراج‌اش از آلمان ده‌ها میلیون مارک در پوشش خانواده‌اش در آلمان سرمایه‌گذاری کرده است درست در همان شهری که اکنون پسرش یاسین رامین و عروس‌اش مهناز افشار، احتمالا حالا اموال او و شرکت‌های تو در توی چندمیلیون یورویی را محفاظت می‌کنند.

صبر کنید، شما هم فکر می‌کنید آقازاده‌ها هیچ ربطی به پدرانشان ندارند؟ پس این تصاویر را تماشا کنید:

صهیونیسم هدف اصلی خودش را تحریف در ادیان الهی قرار داده ...

خشایار مصطفوی

آبان 1401 

مونیخ 

حقیقت و نه چیزی جز حقیقت

 


غایت و هدف فیلمسازی برای من؛ روایت قصه‌ها و محتواهای ناگفته با تصاویر و فرم‌های نادیده است. قصه‌ها و تصاویری که در فرایند صنعتی شده‌ی سینما و تبدیل‌اش به یکی از مهمترین ابزار سرگرمی و تجاری عصر حاضر، امکان بروز و ظهور نمی‌یابند. در سومین فیلم بلند‌ام "حقیقت و نه چیزی جز حقیقت" که اکنون در اینترنت پخش می‌شود هم همین راه را پیش گرفته‌ام؛ تلاش کرده‌ام فرم و محتوی ناگفته‌ای را به سینما اضافه کنم. این فیلم هم مستند است و هم داستانی؛ هم مدعی حقیقت است و مابه ازای واقعی دارد و هم حقیقت را دستکاری می‌کند. در دنیای ما؛ مدعیان حقیقت غالبا جاعلان حقیقت هم هستند و سینما با کمک عناصر دراماتیک تمام تلاش‌اش را می‌کند که این مهم را پنهان کند و خود را یگانه راوی  و تنها وارث واقعیت نشان دهد. چهار سال قبل تصمیم گرفتم فیلمی بسازم که در عین روایت داستان‌اش؛ تمامیت‌اش مفهوم حقیقتی که خود ارائه می‌دهد را به چالش بکشد. کارم وقتی سخت‌تر می‌شد که وارد حوزه‌ و ژانرمستند سیاسی می‌شدم. ژانری که اساسا مدعی ارئه‌ی حقیقتی یگانه؛ تام و تمام است و هر نوع تردید و عدول از واقعیت در آن تابو شناخته می‌شود.

 


 از همان روز نخست می‌دانستم که قدم در راهی خواهم گذاشت که نه حمایت قدرتی که نقد می‌کنم را خواهم گرفت و نه حتی همراهی ضد قدرت را.  تکلیف من مشخص بود بهای پافشاری بر تجربه‌‌ای تازه در فرم و محتوی منجر به عدم پیدا کردن سرمایه‌گذار؛ تهیه کننده و پخش کننده‌ی حرفه‌ای بود و راست‌اش را بخواهید زحمت به سراغ‌شان رفتن را هم به خودم ندادم؛ می‌دانستم که باید تنهایی داستان خویش را به تصویر بکشم. خوشبختانه به واسطه‌ی تکنولوژی جدید به دورانی رسیده‌ایم که سینما دیگر ابزاری منحصر به کمپانی‌های تولید و پخش؛ نهادهای پروپاگاندا و مهندسی افکار عمومی نیست. از یازده سال قبل من پروژه‌ي فیلمسازی یک نفره و به مفهوم واقعی مستقل را آغاز کرده بودم و در دو فیلم بلند قبلی‌ام به اندازه‌ی کافی تجربه کسب کرده بودم که بتوانم به تنهایی یک فیلم بلند را از طرح تا اجرا و پخش تولید کنم. مستند "حقیقت و نه چیزی جز حقیقت" حاصل همین رویکرد‌ها و نگاه من به ابزاری چون سینما برای بیان‌گری مکاشفات شخصی‌ام است؛ جایی که حقیقت می‌تواند همه‌ی حقیقت و یا  بخشی از حقیقت و یا حتی وارونه‌ی حقیقت باشد. این فیلم با بودجه‌ی شخصی‌ من و با اهداف غیرتجاری تولید شده است، مسلما زرق و برق‌های پروژه‌های چند میلیاردی با چهل تا پنجاه نفر عوامل تولید را ندارد ولی با تواضع معتقدم که در فیلمسازی یک‌نفره با این فیلم به استانداردی رسیده‌ام که می‌تواند با آن قبیل فیلم‌ها هم رقابت کند. کما اینکه از این مزیت برخوردار بوده‌ام که نه مجبور به اعمال نظر تهیه‌کننده و سرمایه‌گذاری بوده‌ام و نه در پخش اسیر اصلاحیه و پیشنهاد و سانسور شده‌ام. فیلمی را ساخته‌ام که خود می‌پسندم و مسلما نماینده و نمایگر خود من به عنوان هنرمندی است که سعی دارد بر خلاف جریان مرسوم شنا کند. به خیال خود، مقاومت و ایستادگی کند و راه منحصر به فرد خویش را در هنر طی کند. گاه با خودم خیال می‌کنم بزرگترین خطر در این راه دیده نشدن است، اما تکلیف آن را هم با خودم مشخص کرده‌ام، زمان. زمان آن را هم حل خواهد کرد.  فیلم را به کسی تقدیم نمی‌کنم. انتظار حمایت و همراهی هم ندارم. تحقیر و تشویق‌های احتمالی هم برایم اهمیتی ندارند. کار من نه مشهور شدن و در این صنعت به موفقیت با تعاریف عامه رسیدن است و نه ثروت‌اندوزی و تجارت و قدرت گرفتن. من قصد داشته‌ام که تکه‌ای از زمانه‌ی خویش را از زاویه نگاه خویش به تصویر بکشم  و تلاش کرده‌ام  و البته امیدوارم که این فیلم نیز چون فیلم‌های بلند قبلی‌ام "با من بجنگ" و "دازاین" روایت‌گر زمانه‌ای که در آن زیسته‌ایم باشد.

با احترام

خشایار مصطفوی

بیست و دو بهمن 1400

مونیخ


پانوشت: این فیلم در ژانر ماکیومنتری، یا مستندنما بر اساس فیلمنامه و بازی بازیگران ساخته شده است و در نهایت تلفیقی است از واقعیت و درام.

 

 لینک تماشای رایگان مستند حقیقت و نه چیزی بیش از حقیقت /۱۲۲ دقیقه

https://youtu.be/Bm4beaCEW18


 

 

 لینک خرید و یا کرایه‌ی این مستند جهت حمایت از فیلمساز برای بینندگان خارج از کشور

https://vimeo.com/ondemand/thetruth2021

 

نسخه‌ي با زیرنویس انگلیسی: 

With English Subtitle : 

https://youtu.be/UTNDXNZ41g8 

 


 

 

نسخه‌ی با زیرنویس آلمانی

 Mit deutsche Untertiteln: 

https://youtu.be/ArmAbVtAZro

 

فیلم مستند "حقیقت و نه چیزی بیشتر از حقیقت" ساخته‌ی خشایار مصطفوی

  


سیناپس:

 فیلمساز که بعد از مهاجرت اجباری‌اش از ایران به آلمان در حال تحقیق در مورد شبکه‌ی پیچیده‌ی پولشویی و گسترش ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی ایران در آلمان است؛ با یکی از اعضاء سپاه پاسدارن که در پوشش تاجر در شهر هامبورگ زندگی می‌کند مواجه می‌شود. فیلم روایت تلاش سه ساله‌ی سازنده برای افشای هویت واقعی این شخص است.

 

  پانوشت: این فیلم یک ماکیومنتری یا مستندنما است و بر اساس فیلمنامه‌ و با اجرای بازیگران ساخته شده است

Official trailer 4K:

 


 

 The truth and nothing but the truth (Imdb)

Synopsis:
A filmmaker researches the complex network of money laundering and the ideological expansion of the Islamic Republic of Iran in Germany after being forced to emigrate from Iran to Germany. He comes across a member of the Iranian Revolutionary Guards who lives in Hamburg in the guise of a businessman. The film tells the story of the filmmaker’s three-year journey to reveal his true identity.

 

" Bye-bye, liebes Hamburg


Plot:
“Bye Bye, liebes Hamburg“ erzählt die Geschichte Ali Javadi, einem 18-Jährigen von Afghanen, der seit 2 Jahren in Hamburg als Asylbewerber lebt. Im Februar 2017 bekam Ali an seinem Geburtstag einen Asyl Ablehnungsbescheid, die Aufforderung Deutschland innerhalb von 30 Tage zu verlassen und nach Afghanistan zurückzugehen.Der Film versucht, Alis Wünsche und Ängste zu zeigen. Er wollte in Deutschland als Feuerwehrmann arbeiten. Der Regisseure des Films wird mit seinem Vormund sprechen. Außerdem wird Ali die Geschichte seines Bruders erzählen, der vor drei Jahren in Afghanistan von radikalislamischen Taliban getötet würde. Der Film zeigt nicht, wie Alis Geschichte ausgeht. Er wartet in seinem Zimmer auf den Tag, an dem die Polizei kommt und ihn nach Afghanistan, in ein unsicheres Land abschiebt.

“Bekämpfe mich“ eine Gesellschaft am Abgrund.


“Bekämpfe mich“ eine Gesellschaft am Abgrund.

Der Film „Bekämpfe mich“ ist ein Dokumentarfilm von Khashayar Mostafavi, einen iranischen Autor und Filmregisseur, der innerhalb von drei Jahren in dem Iran und Deutschland gedreht wurde.
„Bekämpfe mich“ fängt mit der eigenen Geschichte des Regisseurs an. Er erzählt seine Vergangenheit während seines Lebens im Iran, das immer von krieg bestimmt. Anhand von Montage alter Propagandasendungen und Kriegsgesänge aus der Zeit  des Iranisch – Irakischen Krieges verdeutlicht er die macht der Kriegstreibenden Propaganda, die schon auf die Kindes Einfluss nimmt. Im Iran gab es immer einen Feind zu bekämpfen und in den letzten Jahren zeigt sich dieses Phänomen anhand des geistigen Krieges zwischen Iran und westlichen Ländern, besonderes Israel.
In diesem Zusammenhang fragt der Regisseur des Films, warum die Iraner sich mit den anderen Ländern bekriegen sollen? Aufgrund dieser Frage, diskutierte der Regisseur des Films mit Iranern, die aus verschiedenen Schichten vertreten und unterschiedliche Meinungen haben. Mithilfe der Gespräche wird deutlich, dass die Iraner mit ihrer Regierung unzufrieden  und sie der Ansicht sind, dass sie einem Abfall eintreten.
Mostafavi arbeitet in seiner Diskussionen mit der Normalen Leute, drei Gründen von diesem Abfall heraus. Es sieht so aus, als hatten die acht Jahre Krieg zwischen Iran und Irak und die Herrschaft eines islamistisches Regimes während der letzten 36 Jahren ihre Sicht beeinflusst und verändert. Außerdem verursacht die Entwicklung der Islamistischen Kultur, dass diese Gesellschaft immer Gewaltsamer geworden ist.
An diesem Punkt kommt die wichtigste Frage des Films. Falls Iran und die Welt im Krieg stünden, was würden die Iraner machen? Circa heutig Prozent  die fragende antworten, trotz Ihrer Probleme mit dem islamischen Regime, ihr Land zu verteidigen weil sie ihre Heimat lieben würden. Sie unterstützen dies mit ihren stolz auf die Jahrtausend alte Persische Kultur, die sie unabhängig von islamische Regime mit seinen Restriktionen sehen.
Im Prinzip findet der Regisseur des Films ein Paradox der iranischen Gesellschaft und fragt die letzte Frage, warum die Iraner anstatt der Krieg mit der Welt, Ihre Regierung nicht verändern?  Er erhält zumeist die ernüchternde Antwort, dass viele Iraner sich in ihre eigene innen Welt zurückziehen, ihre Familie, ihr Freundeskreis und den gesellschaftlicher Entwickelungen mit einem Gefühl von äußeren Desinteresse und innere Stolz auf eine starke persische Kultur begegnen. Es wirkt so, als warteten sie auf den Moment, an dem die Dinge sich von alleine änderte.
Der Film  endet mit der Geschichte der Regisseur, die in 2013 seine Heimat aufgrund des Drucks durch verlassen musste.          
“Bekämpfe mich“ dauert 97 Minuten und wurde mit der Digitalen Kamera von einer Person von 2012 bis 2015 gedreht. Der Film ist 2015 veröffentlicht worden. 




  
online anschauen