ده ماه از روز قتل کیانوش سنجری، روز تردید و هنگامهای که من تصمیم گرفتم کوچکترین جزئیات این پرونده را در قالب یک فیلم مستند تحقیقی و تحلیلی ثبت و ضبط کنم، گذشته است و امروز، با انتشار قسمت چهارم و نهایی این فیلم، هشت ماه تحقیق و جستوجو و هشت هفته کار فشرده پشت سیستم تدوین، به پایان میرسد.
هرچند در طول ده ماه گذشته، بهعنوان یک فیلمساز مستقل، بهتنهایی (فکری و مالی) و با استفاده از زمان مرخصی و تعطیلات از سر کار روزمره، این پروژه را جلو بردم، اما لحظهای احساس تنهایی و ناتوانی نکردم؛ چراکه روح و روحیهی مشترک جمعی، تردیدها، بیمها و امیدهای هزاران نفر برای افشای حقیقت، مرا همراهی میکرد و به پیش میبرد...
از نظر من، پروندهی قتل کیانوش سنجری بهتنهایی الگویی کامل بود از نحوهی حذف، جعل و تحمیل فراموشی جمعی توسط دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی؛ الگویی که اگر امروز بررسی و فهمیده نشود، فردا حتی نام قربانی بعدی نیز در یادها نخواهد ماند. مهمترین هدف من، ثبت و ضبط جزئیات و نمایش چگونگی فرایند مهندسی خبر قتل کیانوش سنجری برای آیندگان و جلوگیری از ابتلا به آلزایمر جمعی بوده است.
و آیندگان... تردید ندارم که همیشه کسانی با سرِ سبز و زبانِ سرخ خواهند بود؛ کسانی که به یاد بیاورند، بدون مصلحت سؤال بپرسند، خریده نشوند و به فرموده سازش نکنند... و در آخر اینکه من حتی برای لحظهای تردید ندارم که روزی در ایران آزاد، کمیتهی حقیقتیابی در چند و چون قتل کیانوش سنجری تشکیل خواهد شد. وجدان عمومی بهراحتی قانع نخواهد شد و تکتک متهمین و همدستان رسانهای سپاه، حتی اگر رنگ عوض کرده باشند، را به پای میز محاکمه و بازخواست افکار عمومی خواهد کشاند.
چه کسی و چه زمانی این کار را خواهد کرد؟
این، سوالی است که وجدان شما و شاید نسلهای بعد از شما باید به آن پاسخ بدهند...
با احترام
خشایار مصطفوی
به تاریخ شانزدهم امرداد
سال ۲۵۸۴شاهنشاهی
غایت و هدف فیلمسازی برای من؛ روایت قصهها و محتواهای ناگفته
با تصاویر و فرمهای نادیده است. قصهها و تصاویری که در فرایند صنعتی شدهی سینما
و تبدیلاش به یکی از مهمترین ابزار سرگرمی و تجاری عصر حاضر، امکان بروز و ظهور
نمییابند. در سومین فیلم بلندام "حقیقت و نه چیزی جز حقیقت" که اکنون
در اینترنت پخش میشود هم همین راه را پیش گرفتهام؛ تلاش کردهام فرم و محتوی
ناگفتهای را به سینما اضافه کنم. این فیلم هم مستند است و هم داستانی؛ هم مدعی
حقیقت است و مابه ازای واقعی دارد و هم حقیقت را دستکاری میکند. در دنیای ما؛ مدعیان
حقیقت غالبا جاعلان حقیقت هم هستند و سینما با کمک عناصر دراماتیک تمام تلاشاش را
میکند که این مهم را پنهان کند و خود را یگانه راویو تنها وارث واقعیت نشان دهد. چهار سال قبل تصمیم
گرفتم فیلمی بسازم که در عین روایت داستاناش؛ تمامیتاش مفهوم حقیقتی که خود ارائه
میدهد را به چالش بکشد. کارم وقتی سختتر میشد که وارد حوزه و ژانرمستند سیاسی
میشدم. ژانری که اساسا مدعی ارئهی حقیقتی یگانه؛ تام و تمام است و هر نوع تردید
و عدول از واقعیت در آن تابو شناخته میشود.
از همان روز نخست
میدانستم که قدم در راهی خواهم گذاشت که نه حمایت قدرتی که نقد میکنم را خواهم
گرفت و نه حتی همراهی ضد قدرت را. تکلیف
من مشخص بود بهای پافشاری بر تجربهای تازه در فرم و محتوی منجر به عدم پیدا کردن
سرمایهگذار؛ تهیه کننده و پخش کنندهی حرفهای بود و راستاش را بخواهید زحمت به
سراغشان رفتن را هم به خودم ندادم؛ میدانستم که باید تنهایی داستان خویش را به تصویر
بکشم. خوشبختانه به واسطهی تکنولوژی جدید به دورانی رسیدهایم که سینما دیگر
ابزاری منحصر به کمپانیهای تولید و پخش؛ نهادهای پروپاگاندا و مهندسی افکار عمومی
نیست. از یازده سال قبل من پروژهي فیلمسازی یک نفره و به مفهوم واقعی مستقل را
آغاز کرده بودم و در دو فیلم بلند قبلیام به اندازهی کافی تجربه کسب کرده بودم
که بتوانم به تنهایی یک فیلم بلند را از طرح تا اجرا و پخش تولید کنم. مستند "حقیقت
و نه چیزی جز حقیقت" حاصل همین رویکردها و نگاه من به ابزاری چون سینما برای
بیانگری مکاشفات شخصیام است؛ جایی که حقیقت میتواند همهی حقیقت و یابخشی از حقیقت و یا حتی وارونهی حقیقت باشد.
این فیلم با بودجهی شخصی من و با اهداف غیرتجاری تولید شده است، مسلما زرق و برقهای
پروژههای چند میلیاردی با چهل تا پنجاه نفر عوامل تولید را ندارد ولی با تواضع
معتقدم که در فیلمسازی یکنفره با این فیلم به استانداردی رسیدهام که میتواند با
آن قبیل فیلمها هم رقابت کند. کما اینکه از این مزیت برخوردار بودهام که نه
مجبور به اعمال نظر تهیهکننده و سرمایهگذاری بودهام و نه در پخش اسیر اصلاحیه و
پیشنهاد و سانسور شدهام. فیلمی را ساختهام که خود میپسندم و مسلما نماینده و
نمایگر خود من به عنوان هنرمندی است که سعی دارد بر خلاف جریان مرسوم شنا کند. به
خیال خود، مقاومت و ایستادگی کند و راه منحصر به فرد خویش را در هنر طی کند. گاه
با خودم خیال میکنم بزرگترین خطر در این راه دیده نشدن است، اما تکلیف آن را هم با
خودم مشخص کردهام، زمان. زمان آن را هم حل خواهد کرد. فیلم را به کسی تقدیم نمیکنم. انتظار حمایت و
همراهی هم ندارم. تحقیر و تشویقهای احتمالی هم برایم اهمیتی ندارند. کار من نه مشهور
شدن و در این صنعت به موفقیت با تعاریف عامه رسیدن است و نه ثروتاندوزی و تجارت و
قدرت گرفتن. من قصد داشتهام که تکهای از زمانهی خویش را از زاویه نگاه خویش به
تصویر بکشمو تلاش کردهام و البته امیدوارم که این فیلم نیز چون فیلمهای
بلند قبلیام "با من بجنگ" و "دازاین" روایتگر زمانهای که
در آن زیستهایم باشد.
با احترام
خشایار مصطفوی
بیست و دو بهمن 1400
مونیخ
پانوشت: این فیلم در ژانر ماکیومنتری، یا مستندنما بر اساس فیلمنامه و بازی بازیگران ساخته شده است و در نهایت تلفیقی است از واقعیت و درام.
اثر نتفلیکس، به چند و چون یکی از بزرگترین
کلاهبرداریهای صنعتی دنیا یعنی رسوایی شرکت فولکسواگن یا دیزلگیت در تقلب در ارائهی آمار
گازهای زیانآوراز اتومبیلهایش میپردازد.
در مورد این تقلب مقالاتی در نت وجود دارد اما این مستند ابعاد همهجانبهی یک توطئه
و فریب را در سطوح بالای مدیریتی شرکت نشان میدهد وقتی که فولکسواگن ماشینهای
ارزان گازوئیلی را وارد بازار آمریکا میکند و با تقلب در نرمافزارهای کنترلی؛
آنها را دوستدار محیط زیست نشان میدهد و همهی رقبای بازار را کنار میزند. با
تماشای این مستند ناباورانه شاهد این هستیم که چطور فولکس واگن سالها نتایج شرکتهای
تحقیقات آلودگی را به تاخیر انداخت، چطور قوانین و استانداردهای زیستمحیطی را به
بازی گرفت و دست آخر چگونه 11 میلیون دستگاه خودروی ضد محیطزیست و خطر آفرین برای
بشریت را با هدف سود بیشتر به فروش رساند!
اما خبر بد اینکه آلودگی تکنولوژی دیزل یا
استفاده از گازوئیل که آلمان در آن پیشرو است تنها در کارخانهی فولکس واگن مورد
استفاده نبوده بلکه خطر به شدت زیانآور بودن برای انسان، شامل محصولات گازوئیلی
بنز و "بی ام و"هم میشود که دولت آلمان برای عدم فروپاشی صنایع اتومبیلسازی و آسیبهای اقتصادی، از
آلودگی آنها حمایت قانونی میکند. براساس تحقیقات، هنوز ماشینهایی که با سیستم دیزل
در اروپا تا به امروز تولید میشوند شش یا هفت برابر آلایندهتر و خطرناکتر از
استاندارد گازهای خروجی اتومبیل هستند. تخمین زده میشود سالانه در آلمان، ده هزار نفر جانشان را گاز نیتروژن اکسید و آلایندههای ماشینهای دیزل از دست میدهند. با این حال باتوجه به چشم پوشی
دولتها به نفع اقتصاد همچنان در قارهی سبز تولید و استفاده میشوند. وقتی به این
رسوایی و آنچه که تا به امروز همچنان در قالب تکنولوژی ماشینهای شهری گازوئیلی در
حال ادامه استفکر میکنم همهی شعارهای
محیطزیستی؛ کمپینهای سیاسی و تبلیغاتی شبیه جک و شوخی به نظر میرسند و این
همان کاری است که این مستند به خوبی انجام میدهد. شک و تردید.
خشایار مصطفوی
شهریور 1400
هامبورگ
پانوشت: فولکس واگن از
سال ۲۰۱۶ در آمریکا و سایر کشورهای جهان در
مجموع به پرداخت ۲۳ میلیارد یورو
خسارت به مشتریان خود محکوم شد. در تازهترین موارد ۷۶میلیون یورو به مشتریان
استرالیایی و ۱.۳ میلیون یورو به
مشتریان کانادایی پرداخت کرد. در فوریهی سال ۲۰۲۰ در نهایت دادگاه شهر برانشوایگ حکم
به محکومیت فولکسواگن در آلمان داد و این شرکت ۸۶۰ میلیون یورو به مشتریان آلمانی
خسارت پرداخت.