تا یکساعت دیگر بنا بر تخمینها دونالد ترامپ از برجام خارج میشود و تحریمهای نفتی و بانکی دوباره بر قرار میشوند، بنا بر شنیدهها ترامپ به اروپاییها شش ماه مهلت میدهد تا ارتباطات اقتصادی خویش را به طور کامل با ایران قطع کنند. همه تحریمهایی که در دورهی احمدینژاد وضع شدند و کاغذپاره خوانده میشدند دوباره باز میگردند و مجموعهای از تحریمهای جدید نیز اعمال خواهند شد.
این
اتفاق محتمل، پیامدهای اقتصادی مستقیمی بر وضع اقتصاد و معیشت مردم خواهد گذاشت، در
کوتاه مدت همه چیز سختتر خواهد شد، اما این تنها یک روی سکه است. در دراز مدت
حکومت سرکوبگر حاکم بر ایران که از پول دلارهای نفتیای که خرج باروت و باتوم میشد
محروم شده، در مواجه با ملت تنها سه راه در پیش روی خویش خواهد دید:
الف:
مقاومت شکننده در برابر سیل اعتراضها و اعتصابات که با تشدید وضعیت بد اقتصادی
روز به روز گسترده میشود و میتواند حتی به صورت برقآسایی طومار جمهوری لرزان
اسلامی را در چشم برهم زدنی در هم بپیچد.
ب:
تن دادن و احترام به خواست مردم، بازگشت به مردم و طرح ایدهی اتحاد ملی با طمع و
چشم داشت به رجوع به درآمدهای مشروعه همچون مالیات اما در عمل قابلیت اجرایی بسیار
اندکی دارد. جمهوری ستمگر اسلامی از هر سنگری که عقبنشینی کند میتوان آن را آخرین
سنگر پیش از فروپاشی دانست که در تمام این چهل سال مهمترین استراتژی حکومت، قدرتنمایی
و هراسافکنی و لجاجت در برابر خواست ملت بوده، ملتی که به واسطه درآمدهای نفتی،
بود و نبود، یا رضایت و نارضایتیاش برای سیستم اهمیتی نداشته است. سیستم جمهوری
اسلامی هر چه باشد نظام مدارا و تعامل نبوده و نیست، و اگر تلاشی هم در جهت آن شده
همه مهرههای کلیدیاش برای این بازی حذف (همچون رفسنجانی) و یا بی اعتبار شدهاند
(همچون اصلاحطلبان) و چنانچه در این راه هم قدم بگذارد تعادل ذاتی را خویش را از
کف خواهد داد و از هم فرو میپاشد.
ج:
اما گزینهی سوم، محتملترین و دردناکترین گزینه، ایجاد برخورد و جنگ خارجی است.
بر خلاف آنچه که سیستم سالها به خورد اذهان عمومی داده، جمهوری اسلامی توان
مقابلهی مستقیم نظامی با هیچکدام از سه دشمن اصلیاش یعنی عربستان، اسراییل و
آمریکا را ندارد. جنگ احتمالی، کوتاه، ویرانگر و با نتیجه سریع خواهد بود. نمونهی
آن را در تاریخ بارها سراغ داریم از رجز خوانیهای صدام تا فرار و تصرف کاخاش حتی
به یک هفته هم نکشید.
اما
نظرشخص خود من، من امشب همان حسی را دارم که مردم ایران سه سال قبل در هنگام امضای
قراداد برجام داشتند، دوست میدارم به خیابان بروم، برقصم و شیرینی پخش کنم، در
وسط خیابان فریاد فریاد بزنم
دیکتاتور
به پایان سلام کن.
راستاش
نوشتن این جملات جرات میخواهد، کسانی خواهند گفت که چطور میتوان ویران شدن ایران
و فشار بر مردم را دید و شادی کرد. از فردا دوباره داستان هواپیماهای اسقاطی و
مردان و زنان بیدارو و دوا، کارخانجات ورشکسته و تجارتهای تعطیل شده ورد رسانهها
میشوند. مردم بیش از پیش به خاک سیاه نداری مینشینند. اما مگر آخرش چه میشود؟
هر چه داریم و نداریم از پل وجاده و خانه و کاشانه ویران شود. مگر در این چهل سال
همین نشد؟ مگر روز به روز ما رو به انحطاطی تدریجی نرفتیم؟ مگر خون دختر و زن و
کارگر و معلم و دانشجو و نویسنده و بهایی و درویش و سنی و هر گروهی از ما را در شیشه
نکردند. مگر اعدام نکردند و نکشتند و ما را به تباهی هر روزه سوق ندادند؟
اقتصادمان
را ببینید، طبیعتمان را ببینید، فرهنگمان را ببینید، سیاست و ارزشهای اجتماعی،
ارزش پول ملی و هویت ایرانی را ببینید. به راستی چه از ما مانده جز نعشی رو به
اضحملال؟
ریشهکنی
هر بیماریای هزینه دارد. آلمان و ژاپن بعد از جنگ دوم دو نمونهی واضحاند که به
ما نشان خواهند داد با یک سیستم معتدل و سالم میتوان در عرض ده سال از ویرانهها
مکانهایی برای زندگی ساخت که ما ایرانیان نیز میتوانیم، ثروت و نیرو و انگیزهاش
را داریم فقط باید به هر قیمتی که شده از این سیستم متحجر، کودککش، مردم فریب
قرون وسطیای عبور کنیم.
و در
پایان، همهی آنچه که گفتم در مورد احتمالات بود، حال بگذارید یک آرزو کنم که کاش
در این شرایط مرگ جمهوری اسلامی، ما مردم، ما براندازان خود بلند شویم و زمام امور را در دست
گیریم تا ویرانی و اثرات ناشی از مرگ جمهوری اسلامی و تبعات منفیاش همچون جنگی
پوچ به حداقل برسد.
خشایار
مصطفوی
سهشنبه
18 اردیبهشت 1397
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر