دست‌نوشته‌هایی پیرامون ادبیات، سینما و سیاست از خشایار مصطفوی
درباره‌ِ‌ی من About me:

موضعی درباره دیدن و ندیدن فیلم اخراجی‌های سه (نگاهی به فضای مطلق‌نگر و تک‌صدای روشنفکری ایرانی)


بعد از اعلام اکران نوروزی سینماهای ایران، در فضای جامعه و اینترنت، بحث‌هایی مبنی از حمایت و تحریم دو فیلم "جدایی نادر از سیمین" و "اخراجی‌های 3" مطرح شد؛ که این نوشتار سعی دارد در نگاهی انتقادی به این مسئله، رویکرد روشنفکران جامعه را بررسی کند.
داستان تحریم فیلم مسعود ده‌نمکی، از ترسی آغاز شد که کنشگران عموما سیاسی، حدس زدند، فیلم می‌تواند در چهارچوبی پروپاگاندایی و ایدئولوژیک، مواضع آنان را مورد حمله قرار داده و حتی سست کند؛ به همین دلیل در تبلیغاتی نسبتا گسترده سعی کردند مردم را از رفتن به سینما و دیدن این فیلم منع کنند که بر طبق آخرین اخبار (هفت فروردین 89) در نیل به هدف شکست خورده‌اند و فیلم اخراجی‌های 3 به فروشی دو برابر فیلم فرهادی رسیده است. (البته می‌توان در آمارها تردید وارد کرد)
در اینکه ساخته ده نمکی، فیلمی ایدئولوژیک و تبلیغی در چهارچوب گسترش نظام فکری حاکم است شکی نیست اما به نظرنگارنده، اساسا شروع این بازی (تحریم) یکی از بی‌شمار اشتباهات روشنفکری ایران در طول سالها و حتی دهه‌های اخیر بوده است که باعث از میان رفتن اعتبار و جایگاه اصیلش در جامعه شده و می‌شود. به سینما نرفتن برای فروش نکردن یک فیلم که با حمایتها و بودجه‌های خاصی ساخته شده است اساسا کاری بیهوده و بازی‌ایی از پیش شکست خورده به نظر می‌رسد که هنر تبلیغی و سفارشی، بر منطق معادلات اقتصادی ساخته نمی‌شود که با حمایت و تحریم مردم پیشرفت کند و یا ضربه بخورد.
در تعریف آنتونیو گرامشی از روشنفکری، روشنفکر کسی است که با یکی از ابزار دانش در ارتباط بوده و در پی گسترش آگاهی‌اش به جامعه است. اما گویی روشنفکر ایرانی سالهاست این اصل اساسی یعنی آگاهی را فراموش کرده است. به راستی در کدام دوران و در کدام جامعه‌ایی، روشنفکر، مردم را به ندانستن و ناآگاهی تشویق کرده است و پیش از آنکه حتی به خود فرصت نقد و قضاوت هنر ایدئولوژیک را بدهد بر اساس نظام دنباله‌روی کورکورانه اکثریت هم فکر خویش را به ندیدن دعوت کند.
به راستی آیا همه کسانی که در طول این چند روزه اطرافیانشان را به ندیدن این فیلم دعوت کردند کورکورانه و بدون تحلیل شخصی از ایده ناآگاهی پیروی نکرده‌اند؟ جلوه بارز ایده ناآگاهی علی‌رقم اینکه سالها و سالها استراتژی حکومت‌گران گوناگون برای سلطه بر مردم در ایران بوده، انسان را به یاد رابطه والد و کودک می‌اندازد، والد حس می‌کند به علت اینکه کودکش به بلوغ نرسیده، باید به تشخیص شخصی، کودک را از افکار و اعمالی دور نگاه دارد تا به او ضربه وارد نشود. روشنفکران ایران نیز چون والدینی به ظاهر بالغ جامعه را به مثابه کودکی می‌بینند که به خود اجازه می دهند برای آن تصمیم بگیرند که چه ببیند و چه نبیند. و همین نگاه مطلق‌گرا و ایفای نقش پدرخواندگی در شیوه گفتمان با جامعه است که آنان را به سرخوردگی و انزوا می‌کشاند بعد هم می‌نشینند به درددل که بله جامعه ایران نخبه کش است.
اما اگر بپذیریم که نگاه یک‌سویه رویه‌ایی اشتباه است، آنوقت استراتژی روشنفکر در برخورد با هنر ایدئولوژیک چه می‌تواند باشد؟
آلتوسر معتقد است که ایدئولوژی خود را در هنر پنهان می‌سازد و به تدریج افکار عامه را به سوی نگاه مورد نظر تغییر می‌دهد، در همین نکته است که نقش روشنفکر به عنوان موجودی آگاهی‌گستر نمود می‌یابد، آری روشنفکر می‌تواند با آشکار نمودن وجوه پنهان(ایدئولوژی) در هنر، پیکان اثر تبلیغی را به سوی خودش بازگرداند. به همین دلیل است که اتفاقا روشنفکران به جای نادیده انگاشتن باید با هنر تبلیغی مواجه شوند و با منطق مکالمه و در فرایند نقد، تحلیل و آشکارسازی وجوه پنهان، هنر تبلیغی را به محصولی بر ضد خویش تبدیل سازند.

خشایار .مصطفوی
به تاریخ فروردین 1390

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر