فیلم انگل
Parasite که در آغاز شباهت انکارناپذیری
با شاهکار سال گذشته
Shoplifters دارد، اثری هموشمندانه، طعنهآمیز و هشداردهنده پیرامون خشم مهارنشدنی
طبقهی فقیر در برابر تبعیض و اختلاف طبقاتی در جهان معاصر ما است. قدرت فیلم از
نظام پیچیده و درهم تنیدهی بازنمودها نشات میگیرد. سعی میکنم
چند نمونه از این بازنمودها را ذکر کنم:
بازنمایی سرخپوست
پدر خانواده در واکنشاش به مهمانی، حال و هوای
سرخپوستی را دارد که سرزمیناش غارت شده است، سعی در دفاع از خویش در برابر یک
عمر استثمار و استعمار دارد خشونت میکند اما در نهایت یک بازندهی فراموش شده
است.
سیل و فاضلاب:
در سکانسی درخشان، خانهی
زیرزمینی در حال غرق شدن است و دختر بیهوده
سعی دارد جلوی فوران فاضلاب توالت بگیرد. آیا این سیل که باعث چرخش یک داستان کمدی
به تراژدی شده، هشدار به طغیان طبقههای زیرین نیست؟ سیلی که وقتی سر برسد مسیر
کمدی زمانهی ما را نیز تغییر خواهد داد.
مورس و پایانبندی:
درام به فرود رسیده، پسر
ثروتمند شد، خانه را خرید و پدر را از زیرزمین (جبر زمانه) آزاد کرد، نه این تنها یک
آرزو است، در دنیای واقعیت برف میبارد و پسرک در دخمهاش رویا میبیند. پدر
همچنان زندانی زیرزمین است و سعی دارد با لامپ و کد مورس پیاماش را برساند.
چه کسی انگل است؟
نام و حال و هوای فیلم
این سوال را پدید میآورد آیا انگل همان مستخدمین خانهاند که در فضاهای سرد و تاریک
زیست میکنند یا این هم یک پارودی (خلافآمد) از مردمانی ثروتمند، شیک و در عین
حال خونخوار است که از میزبان بزرگتر (مردم) تغذیه میکنند؟
خشایار مصطفوی
مرداد 98
هامبورگ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر