دیروز موفق شدم فیلم Joker را در سینمایی که بعد از هفتهها اکران همچنان به سختی میشد صندلی خالیای در آن پیدا
کرد ببینم. کارگردان جوکر، تاد فلیکس فیلمسازی است معتقد به اصول خدشه ناپذیر صنعت
هالیوود، سرگرمی و گیشه، از تهیه سریال Limitless تا کارگردانی مجموعههای The Hangover نشانگر همین گرایش او است، این سینمای تفریحاتی
اما به بهترین شکلی رنگ، دوربین، صحنه، میزانسن و ابزار بیان در سینما را میشناسد،
اما بزرگترین مشکلاش نه ایدهها و اجرا بلکه درونمایههای گاه کودکانه و نامرتبط
به زمانه است.
فیلم جوکر اما سرنوشت متفاوتی را طی میکند، همهی عناصر تصویری به
بهترین شکلی اجرا شده، فیلمنامه هم از اصول داستانگویی هالیوود و خشت به خشت و بر
اساس قواعد درام به پیش میرود و سازهای داستانی تمامعیار را میسازد، داستانی
که متاثر از رانندهتاکسی و سلطان کمدی اسکورسیزی است، اما در نهایت این درونمایهی
فیلم است که آن را به یک سطح بالاتر از
چیزی که به عنوان سینمای هالیوود میشناسیم میبرد. اما جوکر به غیر از محتوی، یک عنصر منحصر به فرد
دیگرهم دارد که فیلم را به یک شاهکار نزدیک میکند و آن بازیگری درخشان واکین فینیکس
است که گویی به استادی بازیگری در مکتب تاتر بیچیز (لابراتور) و مفهوم بازیگر به
عنوان عنصر دراماتیک در تئوری آرتو و گروتوفسکی رسیده است، او حین بازی و در صحنه
به صورت محسوسی دردی که میکشد را به مخاطب منتقل میکند، فینیکس در ملاقات با شخصیت جوکر، با
متد انگیزش ناب چاقوی جراحی را به دست گرفته و در حال تشریح خویش بر صحنه است و تا
آنجا پیش رفته که میتوان جهش خون را در زیر رگهایش دید، از همین رو است که به نظرم
تک به تک حرکات و میمیکاش در سکانسهای فیلم کار شده و قابل بررسی است. از سوی دیگر فینیکس نیز شاید به مانند نقشی که بازی میکند، سالهای
سالهای توسط پیراموناش (هالیوود) نادیده گرفته شده است.
به نظر میرسد قهرمانهای
مثبت و اخلاقگرا و متعهد به خوبی در فیلمهای مدرن جاذبههای خویش را از دست دادهاند،
در جوکر هم هیولا و شخصیت منفی به قهرمانی با درجهِی قدیسی تبدیل میشود، این
تغییر در نگاه درامهای مدرن به تاریکی و روشنایی شاید از آنجا ناشی میشود که
تعریف ذات پلید دیگر محلی از اعراب ندارد بلکه این جامعه است که آفریینده پلیدی و
زشتیها است. جوکر هم در درونمایهاش در حال اثبات همین تئوری مدرن جامعهشناسی است
اینکه تنها مسئول واقعی بزهکاری و جنایت، جامعه و ساختارهای سیستم است جالبتر اینکه شاید موفقیت فیلم جوکردر گیشه و
استقبال جهانی بر اساس همذاتپنداری همان تماشاگرانی باشد که هر روز وجودشان توسط
سیستم پیدا و نظام کنترلی جامعه سرکوب شده و نادیده گرفته میشود.
خشایار مصطفوی
هامبورگ
آبان 98
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر